بر دایره حق گو فرزند حجازی
گویی که برفتی تو به فرتاج
حرفی بزن چیزی بگو قلب مرا بردی به تاراج
در روزنه چشم خرابت دل ما گشته قیماق
حرفی بزن چیزی بگو قلب مرا بردی به تاراج
پلکی بزن چشم تو آسوده آباد دل من سوته محتاج
حرفی بزن چیزی بگو قلب مرا بردی به تاراج
گویی که خدا خفته و من رفته به معراج
حرفی بزن چیزی بگو قلب مرا بردی به تاراج
گفتی به سخن عشق کجا بود آلوده
سخن کردی و گفتی تو به شمراج
حرفی بزن چیزی بگو قلب مرا بردی به تاراج
مهری که در آن موی دلاویز تو دنیای
مرا سوخت عالم به فدای تو و سرتاج
حرفی بزن چیزی بگو قلب مرا بردی به تاراج
دیدگاهتان را بنویسید