نبودی ببینی
که بعد از نبودت
چه دردی کشیدم
تو رفتی ولی من
توو پائیز موندم
به بارون رسیدم
نبودی ببینی
غمت شلعهور شد
غمت شاعرم کرد
چشات شعر من شد
که من سوختم از عشق
که من خوندم از درد
واسه حال چشمات
که زیباترینی
چه زیبا شکستم
نبودی ببینی
چشات شعر محضن
که زیباترینی
چشات شاعرم کرد
نبودی ببینی
نبودی ببینی
منو کشتی آخر
تو با زخمِ کاری
ببین جای مرهم
واسه زخم خوردن
فقط زخم داری
نبودی ببینی
مث باد و موهات
پریشونم از تو
پشیمون نمیشم
من از عشق، اما
پشیمونم از تو
واسه حال چشمات
که زیباترینی
چه زیبا شکستم
نبودی ببینی
چشات شعر محضن
که زیباترینی
چشات شاعرم کرد
نبودی ببینی
دیدگاهتان را بنویسید