چیست که یک بار نمی پرسیم
زین غم و تیمار نمی پرسیم
یار همان است که پرسد ز یار
چون کنم ای یار نمی پرسیم
شوق تو بسیار شکیب، اندک است
اندک و بسیار نمی پرسیم
پار خبر داشتی از حال من
آه که چون پار نمی پرسیم
مردن از اندوه تو فخر من است
گرچه تو از عار نمی پرسیم
می نگری بر دل من بار عشق
چیست که این بار نمی پرسیم
جان حسن شد به لب و هم نگفت
کی بت خونخوار نمی پرسیم
دیدگاهتان را بنویسید