ای مرا جان و جهان، بی تو جهان را چه کنم تو برایم همهای، من همگان را چه کنم بی تو دلم را چه کنم صبر کمم را چه کنم ای ناخدا در دل من دریای غم را چه کنم بر غبار دل تنها عشق تو فرش حریر است ای که چشمان تو دریاست هرچه هست بی تو کویر است غم دل را به که گویم غصههایم گفتنی نیست رفتم از خاطرت اما خاطراتت رفتنی نیست
دیدگاهتان را بنویسید