تو از اینا نبودی که همش حرف میزنن فقط
از اینا نبودم بری بد بگم ازت
میدونی من همون بودم که میخواست خودتو
فکر نمیکردم بخوای بری یهو
بیمعرفت من بعد تو
ببین چقدر شکستم، چقدر تا صبح…
نشد خوابم بتونه
تورو یادش بمونه
تا چشامو میبستم
فقط بودی تو
خودتم خوب میدونی قشنگ نمیشه
باهم نباشیم، چه جهنمی شه
ای کاش باز میشد منو یادت بیاد
تو بازم بخند، بذار یادت بیاد
اون شبا که تا صبح باهم قدم میزدیم
اون خیابونا، نم ریز بارونا…
من همین الانم از تو عاشقترم
چشمم به راهه تا بشنوم
که بازم بیای، بگی با من بمون
من همین حرفو میخوام ازت بشنوم
میدونم یه چی هست هنوز باز بین ما دوتا
که یاد تو نموند، ولی مونده بین ما
انگار بارون دلت میخواد تو خلوت شبات
پیاده، مست، با هم، بازم قدم تو این هوا
میدونم تو این همه آدم هیشکی نیست واسم
منو با خودم تنها نذار، که نمیبازم
من تو خاطراتم، بات خاطره میسازم
دیدگاهتان را بنویسید